موسیقی کلیسایی، فراتر از دیوارها
- Epiphany Arts & Culture Foundation
- Jul 30
- 9 min read
Updated: Jul 31

نویسنده: موسی رسایی
مقدمه
موسیقی از نخستین لحظات شکلگیری کلیسا، زبان قلبها برای پرستش خدا، ابزاری برای تعلیم حقیقت، و تجلیگاه تجربه ایمانی بوده است. اما در قرن بیستویکم، در دنیایی که هنر به زبان غالب گفتوگوی فرهنگها تبدیل شده، این پرسش بنیادین بهطور جدیتر مطرح میشود:
آیا موسیقی مسیحی امروزی، توانسته صدای خود را در گفتوگو با جهان حفظ کند؟ یا در قالبهای بسته، صرفاً درون کلیسا تکرار میشود؟
در این مقاله، تلاش میکنیم با نگاهی تاریخی، الهیاتی و زیباشناختی، به نقد وضعیت فعلی موسیقی مسیحی بپردازیم و چشماندازی خلاقانه برای آینده آن ترسیم کنیم—چشماندازی که هنرمند مسیحی را فرا میخواند تا خلاقیت را با وفاداری تلفیق کند و هنرش را به پلی میان کلیسا و جهان تبدیل سازد.
۱. سنتی مقدس در قالبی محدود
بسیاری از ترانهها و قطعات پرستشی معاصر، با نیتهای عالی و پیامهای کتابمقدسی خلق میشوند. با این حال، فرم موسیقایی آنها بهگونهای است که حتی بدون شنیدن کلام، میتوان تشخیص داد با «موسیقی کلیسایی» روبهرو هستیم. این تشخیصپذیری سریع، شاید در نگاه اولیه مثبت تلقی شود ولی پرسشی جدی را در پی دارد: آیا موسیقی کلیسایی باید فرم خاصی داشته باشد؟ و اگر نه، چرا امروز چنین قالبی بر آن تحمیل شده؟
که اغلب درگیر تکرار، کلیشه و سادهسازی شده است:
ساختارهای تکراری و پیشبینیپذیر (مثل بند و بندگردان)
آکوردهای محدود که فضای احساسی اثر را محدود میکنند مثلا: ( C-G-Am-F)
ملودیهایی که بیشتر حس شعار دارند تا سفر احساسی
تنظیمهایی که فاقد بافت صوتی، لایهمندی یا رشد تدریجی هستند گویا هدفشان تحریک احساسات فوری است، نه آفرینش تجربهی هنری پایدار
اشعار با زبان مستقیم، موعظهگونه، و فاقد عمق شعری، تصویر سازی و استعاره است
نتیجه این وضعیت، فاصله گرفتن از تأثیرگذاری در ساخت هنری است. قطعهای که در محیط کلیسا کاربرد دارد، لزوماً در فضای عمومی یا فرهنگی شنیده نخواهد شد. برای مخاطب بیرون از کلیسا، این موسیقی نه تنها جذابیت چندانی ندارد، بلکه نوعی فضای بسته و «درونکلیسایی» را تداعی میکند. موسیقیای که صرفاً برای مصرف داخلی تولید شده، نه گفتوگو با جهان.
اما آیا هنر مسیحی باید چنین محدود بماند؟ یا میتوان پیام جاودان را در ظرفهای تازهای ریخت که هم اصالت را حفظ کند و هم برای دلهای معاصر خوانا باشد؟
💬 هانس روکماکر، تاریخنگار هنر مسیحی، مینویسد:
"ما مسیحیان همهچیز را داریم، ولی هنر نداریم. نه به این خاطر که هنرمند نداریم، بلکه چون نمیدانیم چگونه با حقیقت، هنرمندانه برخورد کنیم."
۲. کتابمقدس چه میگوید؟
هنگامی که سخن از «موسیقی پرستشی» در میان است، بسیاری ناخودآگاه بهدنبال یک الگو یا سبک خاص در کتابمقدس میگردند—انگار باید فرم، سازها، یا حتی ساختار سرودها را از آن استخراج کرد. اما آنچه در متن مقدس بیشتر از هر چیز برجسته است، نه شکل و شمایل موسیقی، بلکه روح و نیت آن است.
💬 پولس رسول در نامهاش به افسسیان مینویسد:
"با یکدیگر به مزامیر و سرودها و ترانههای روحانی گفتگو کنید، و با دل شادمان برای خداوند بسرایید." (افسسیان ۵:۱۹)
این آیه ما را دعوت نمیکند به تبعیت از سبک خاصی، بلکه فراخوانی است برای سرودن از دل، برای خدا، و در مشارکت با یکدیگر. در سراسر کتابمقدس، چه در مزامیر داوود، چه در نغمههای خروج یا سرود مریم، چیزی که تکرار میشود تأکید بر درون انسان و جهت آن بهسوی خداست، نه فرم موسیقایی.
حتی سازهای مورد استفاده در زمان عهد عتیق—از دف و چنگ گرفته تا نی و سنج—بیش از آنکه «مقدس» تلقی شوند، ابزارهایی رایج در فرهنگ موسیقایی آن زمان بودند. بهعبارتی، قدوسیت موسیقی در کتابمقدس، از نیت سراینده و هدف آفرینش آن نشأت میگیرد، نه از فرم یا سبک آن.
۳. فرم کلیسایی امروز از کجا آمده است؟
اگر کتابمقدس بر فرم خاصی تأکید ندارد، پس این پرسش بهحق پیش میآید: چرا امروز موسیقی کلیسایی چنین قالبمند و پیشبینیپذیر شده است؟
برای پاسخ به این سؤال، باید به تاریخ کلیسا و تحولات اجتماعی و فرهنگی آن نگریست. موسیقی کلیسایی در طول تاریخ، بارها و بارها متأثر از ساختار قدرت، نیازهای عبادی، و جریانهای فرهنگی رایج در هر دوره دگرگون شده است.
الف. قرون وسطی: قداست در نظم
در قرون وسطی، کلیسا در غرب به عنوان تنها نهاد قدرتمند دینی و فرهنگی، نقشی انحصاری در تولید موسیقی داشت. موسیقی مقدس در این دوران با نظم آهنگین، تکصدایی و شکوهی معنوی جلوهگر میشد. سرودهای گریگوریایی، با تکرارهای نیایشی و فواصل خاص، حس جدایی از دنیای بیرون را تقویت میکردند. موسیقی کلیسایی در این دوره، تعمداً با موسیقی مردمپسند تفاوت داشت تا قداستش محفوظ بماند.
ب. دورهی اصلاحات: بازگشت به مردم
اما با آغاز اصلاحات پروتستانی، مارتین لوتر جهتگیری تازهای به موسیقی کلیسایی داد. او نهتنها خود آهنگسازی میکرد، بلکه باور داشت موسیقی باید زبان مردم را بیابد:
💬 "موسیقی، دومین عطیه بزرگ خدا پس از کلام مقدس است." لوتر
بدینگونه، سرودهای جمعی ساده با ملودیهایی آشنا به فرهنگ عامه، وارد کلیساها شد. فرم پیچیده جای خود را به مشارکت مردمی داد.
ج. قرن بیستم: کلیسا و فرهنگ عامه
در قرن بیستم، با رشد ژانرهایی چون راک، پاپ، جاز و بلوز، نسل جدیدی از مسیحیان کوشیدند تا پیام ایمان را در قالب موسیقی روز بازتاب دهند. نتیجه این تلاشها، شکلگیری سبک «CCM» یا «Contemporary Christian Music» به معنی موسیقی معاصر مسیحی بود. اما با گذر زمان، همین قالب نیز دچار تکرار شد و به نوعی کلیشهی صوتی تبدیل گشت که اغلب بهسرعت قابل تشخیص است.
۴. باخ، وسلی، بونو: سنتی از تعامل با فرهنگ
برخلاف تصور رایج، موسیقی کلیسایی در تاریخ همواره شکل واحد و منحصری نداشته و بهشدت از موسیقی فرهنگی پیرامون خود تأثیر گرفته است. این امر نه تنها نشانه ضعف نبوده، بلکه قدرت انطباق و حضور کلیسا در فرهنگهای مختلف را بهنمایش میگذارد.
در طول تاریخ، بسیاری از موسیقیدانان مسیحی، نه تنها درون کلیسا بلکه در دل فرهنگ زمانهی خود عمل کردند.
مزامیر داوود بر اساس ساختارهای شعری و موسیقایی فرهنگ عبری نوشته شدهاند. در مزمور ۱۵۰ سازهایی چون دف، چنگ، نی و صنج ذکر شدهاند—ابزارهایی که در موسیقی عامیانه عبری رواج داشتند.
یوهان سباستیان باخ، قطعات خود را با استفاده از فرمهای رایج باروک ساخت. او از فوگ و کنترپوان، که در آن زمان پیشرفتهترین اشکال موسیقی غربی بودند، برای بیان ایمان مسیحی بهره گرفت. موسیقیاش نه فقط برای کلیسا، بلکه برای مخاطب فرهنگی آلمانی آن زمان قابل شنیدن و درک بود. خودش مینویسد:
💬"هدف نهایی موسیقی باید جلال خدا و احیای روح انسان باشد."
سرودهای متدیستی در قرن ۱۸، توسط جان وسلی و برادرش چارلز، نوشته شدند که با ملودیهای فولک و خیابانی قابل همخوانی بود. برخی از این ملودیها از موسیقی میخانهها گرفته شده بود! این انتخاب، آگاهانه و جسورانه بود چرا که هدف آنها رساندن پیام نجات به مردمی بود که هرگز به کلیسا نمیرفتند.
در عصر حاضر، بونو (خواننده گروه U2) در آثار خود با اشاراتی پنهان اما عمیق، ایمان خود را به فرهنگ معاصر عرضه میکند. او در مصاحبهای گفت:
"اگر ایمان را فریاد بزنی، شنیده نمیشود؛ اگر زمزمهاش کنی، شاید کسی گوش کند."
در ایران قاجاری، سرودهای اولیه کلیسایی از ملودیهای سنتی ایرانی بهره میگرفتند. سرود «ای پدر آسمانی» یا «عیسی جانم» از جمله قطعاتی هستند که ساختار دستگاهی ایرانی دارند.
💬توماس هاوارد، نویسندهی مسیحی، در اینباره میگوید:
"ایمان، اگر به زبان بومی فرهنگ جاری نشود، یا درک نمیشود یا تبدیل به موزهای از مفاهیم دورافتاده خواهد شد."
۵. آیا خدا فقط در کلیسا ساکن است؟
یکی از اشکالات جهانبینی رایج در تولید موسیقی مسیحی این است که هنر را تنها در خدمت «کلیسا» میبیند، نه در خدمت «جهان». بههمین دلیل، موسیقی مسیحی اغلب برای جمعهای کلیسایی، مراسم پرستشی، یا محافل خاص ایمانداران نوشته میشود و بیرون از آن کاربرد ندارد.
اما در کتابمقدس، خدا محدود به معبد نیست. روح خدا در بازارها، کوهها، بیابانها و حتی در دل ترس و تاریکی ظاهر میشود. هنرمندان نیز در این بستر به خدمت گرفته میشوند—نه فقط برای پرستش، بلکه برای ساختن (خروج ۳۱)، برای روایت، برای تعلیم، برای هدایت قوم.
💬 نیکلاس وولترستورف، فیلسوف مسیحی، مینویسد:
«هنر، نه وسیلهای برای تزیین حقیقت، بلکه شکلی از سکونت دادن حقیقت در زندگی انسان است.»
پس چرا موسیقی ما فقط برای اجرای مراسمی تولید میشود؟ آیا نمیتوان موسیقیای ساخت که در ماشین، گالری، بازار و سکوت نیمهشب نیز با دل انسان گفتوگو کند؟
.
۶. هنر، نه موعظه
هنر، برخلاف وعظ، نیاز به فضا، تأمل، استعاره و تجربه دارد. وقتی هنر صرفاً به بیان مستقیم تبدیل شود، از حالت هنری خارج شده و به تبلیغات نزدیک میشود.
در بسیاری از موسیقیهای کلیسایی، تلاش برای «بیان حقیقت» بهقدری غالب است که اجازه نمیدهد مخاطب چیزی را کشف کند، بلکه تنها باید آن را بپذیرد.
💬 متیو آندرسون، نویسنده کتاب خدا در گالری، مینویسد:
«هنر مسیحی نباید صرفاً نماینده حقیقت باشد؛ بلکه باید فضایی خلق کند که مخاطب در آن با حقیقت روبهرو شود—نه با تبلیغ، بلکه با حضور.»
برای مثال، آهنگ «You Say» از لورن دیگل با بیان ساده و در عین حال عمیق تجربه شک و ایمان، هم برای مسیحیان و هم برای غیرمسیحیان قابل لمس شد. نه با اعلام «ایمان»، بلکه با تصویرسازی درونی آن.
۷. بازسازی ذهنیت: از وظیفه تا دعوت
برای خروج از این چرخهی تکرار، هنرمندان مسیحی باید جهانبینی هنری خود را بازسازی کنند. این بازسازی نه تنها نیازمند جسارت، بلکه نیازمند بینشی عمیق به هدف هنر مسیحی است.
بسیاری از هنرمندان مسیحی با این احساس مواجهاند که:"من باید پیام انجیل را منتقل کنم"اما این وظیفه، اگر به درستی بازتعریف نشود، میتواند هنر را محدود و از معنا تهی کند.
رسالت هنرمند مسیحی نه تبلیغ صرف، بلکه خلق فضاهایی برای ملاقات انسان با خداست. این فضا گاهی در یک ترانه عاشقانه صادقانه رخ میدهد، گاهی در قطعهای درباره شکست، تنهایی یا امید.
💬 فرانسیس شفر مینویسد:
"هنرمند ایماندار باید آزاد باشد تا جهان را همانگونه که هست توصیف کند—نه آنگونه که دوست دارد باشد."
این نگاه، ما را از دیدگاه "اخلاقگرا" به دیدگاهی "جمالشناختی و هستیشناسانه" هدایت میکند.
بنابراین، موسیقی کلیسایی باید:
· در فرمهایی خلاقانه و امروزی بازآفرینی شود
· از استعاره، سکوت، و تصویرسازی بهره گیرد
· برای مخاطب غیرکلیسایی هم قابل لمس و شنیدن باشد
· تجربهگرایی را با وفاداری الهیاتی تلفیق کند
۸. میراث جاودان موسیقی کلیسایی: از باخ تا بتهوون
در طول تاریخ، موسیقی کلیسایی نه تنها زبان پرستش، بلکه اوج هنر و خلاقیت بوده است. آثاری چون مسیحای هندل، مسیحیای اعظم یوهان سباستیان باخ، یا مِسِا سُلِنِل لودویگ بتهوون، تا به امروز در معتبرترین تالارهای موسیقی جهان نواخته میشوند—نه فقط بهعنوان آثاری مذهبی، بلکه بهعنوان شاهکارهای تکنیکی، زیباشناختی، و فرهنگی. این آثار، از دل ایمان برخاستند، اما به مرزهای فرهنگ نفوذ کردند.
اما امروز، بسیاری از موسیقیهای کلیسایی مدرن به کلیشههای صوتی، سادگی افراطی، و یکنواختی محدود شدهاند. در حالی که بزرگان گذشته با استفاده از فرمهای پیچیده و زیباییشناسی عمیق، ایمان خود را در قالب هنری جهانی بیان میکردند، موسیقی پرستشی معاصر اغلب تنها برای فضای درونکلیسا و مصرف داخلی طراحی میشود—نه برای گفتوگو با فرهنگ.
پرسش امروز این است:
آیا موسیقی کلیسایی میتواند دوباره صدای بلند ایمان، زیبایی و عمق شود—همانگونه که روزگاری بود؟
۹. پیشنهادهایی برای هنرمندان مسیحی
اگر میخواهید هنری خلق کنید که هم در کلیسا شنیده شود و هم در کافهها، گالریها، فستیوالها و دلهای تشنه بیرون از کلیسا، این مسیر را در نظر بگیرید:
الف- محتوایی انسانی، نه فقط دینی
از مفاهیم انسانی استفاده کنید: رنج، شفا، امید، بخشش، جستجو، سکوت، ترس، شک
ب- فرمهای فرهنگی قابل درک
از سبکهایی استفاده کنید که برای مخاطب غیرمسیحی هم آشناست:
سبکهایی مثل Folk, Traditional ، ambient pop، cinematic، jazz و حتی minimal electronic و...میتوانند حامل پیام ایمان باشند.
💬 فرانسیس شفر در کتاب مشهور Art and the Bible مینویسد:
"هنر نه تنها مجاز، بلکه برای مسیحی ضروری است؛ زیرا خداوند خود هنرمند اعظم است. خلقت او پر است از تنوع، زیبایی، و خلاقیت. مسیحی نیز باید بتواند از هر قالبی برای بیان حقیقت استفاده کند."
این جمله، تأکیدی است بر آزادی هنرمند ایماندار برای انتخاب فرم، سبک، زبان و رسانه، تا زمانی که محتوا و هدف در راستای حقیقت باشد.
هنرمند مسیحی باید:
· از تقلید کورکورانه از CCM دوری کند
· فرمهای نو را تجربه و کشف کند
· با فرهنگ گفتوگو کند، نه در برابر آن جبهه بگیرد.
ج- اجتناب از شعارزدگی
بهجای تکرار عباراتی مثل «ما تو را میپرستیم»، سعی کنید از استعاره استفاده کنید:
"در تاریکی شب، صدایی مرا به خانه میخواند"
"نوری که از درونم شکفت، نه از آسمان، که از حضورت بود"
پیشنهاد میکنیم برای رشد در این زمینه در دوره آموزشی ما در بنیاد فرهنگ و هنر اپیفانی با نام " زبان شناسی کاربردی در ادبیات مسیحی" شرکت کنید.
د- سرمایهگذاری در کیفیت فنی
تنظیم حرفهای، صدابرداری باکیفیت، و تسلط بر تولید موسیقی، احترام به مخاطب است و نشانی از صداقت در خدمت.
ذ- همکاری بین فرهنگی
با هنرمندان غیرمسیحی، در پروژههای مشترک هنری مشارکت کنید. در این مسیر، هم نور خود را میتابانید و هم از آنها میآموزید.
جمعبندی: بازگشت به مأموریت اولیه
موسیقی کلیسایی، اگرچه ریشه در ایمان دارد، اما لزوماً نیازی به قالب خاص و شناختهشده ندارد. کتابمقدس ما را به روح پرستش دعوت میکند، نه سبک مشخص. کلیسا اگر میخواهد صدای خود را در دنیای امروز حفظ کند، باید زبان فرهنگی امروز را بیاموزد.
هنرمندان مسیحی امروز این فرصت را دارند که با بهرهگیری از زبان موسیقایی معاصر، پیام نجات را با فرهنگی وسیعتر در میان بگذارند—نه با تبلیغ، بلکه با زیبایی.
"جهان امروز، بیش از هر زمان دیگر، تشنهی حقیقتی است که در جام زیبایی ریخته شده باشد."
اگر قرار است هنر مسیحی همچنان در قلب فرهنگ معاصر جا داشته باشد، باید به مأموریت اولیهاش بازگردد:
جلال دادن خدا با زیبایی
خلق فضایی برای حضور
دعوت به پرسش، تجربه، و بازاندیشی
💬 فیلیپ یانسی میگوید:
«وقتی ایمان با هنر دست در دست میدهد، قلبها را تسخیر میکند، ذهنها را روشن، و جامعه را به لرزه درمیآورد.»
پیشنهاد پایانی
بیایید فقط در کلیسا نخوانیم.بیایید در کوچه، در گوشه تنهایی یک انسان، در اتاق خواب یک نوجوان گمشده، در پلتفرمهای هنری، در مسیر بازگشت یک هنرمند، و در دل تاریکی این جهان، نجوا کنیم.
اگر بهدنبال آن هستید که هنر شما فراتر از مرزهای کلیسا شنیده شود، از خود بپرسید:
· آیا پیام من بهتنهایی کافیست؟
· یا باید فرم ارائهی آن را نیز جدی بگیرم؟
· آیا به زیبایی وفادارم، چنانکه به حقیقت؟
بگذاریم موسیقی ما، ترجمان صدایی باشد که جهان گمشده منتظر شنیدنش است.
هنر، در خدمت ایمان، میتواند نوری باشد در تاریکی این جهان—اگر جسارت کنیم از دیوارهای کلیسا فراتر رویم.
نظرخود را در این رابطه برای ما بنویسید
مقاله شما برادر گرامی موسی جان مطالعه کردم.
قبل از هرچیز خوشحالم که جامعه مسیحی ، کلیسای ایرانیان وگروه پرستشی و دیگر رشته های هنری و اجتماعی مسیحی داره راه خودش را پیدا می کند. من به این شعار که با یک گل بهار نمیشه معتقد نیستم چون همون یک گل یا یک شخصی که برعلیه جریان آب شنا می کنه بیانگر حرکت و آغازی است. چقدر عالی که با علم و دانش این هنر وارد میدان می شوید، شاید مسیر ساده و آرامی نباشد اما عیسی مسیح هم می دانست برخلاف شریعت فریسیان حرکت کردن بها دارد.قدمی که شما برداشتید برای جامعه مسیحی خصوصا مسیحیان آسیایی و فارسی زبان در ابتدا یک تحول و یک انقلاب و دگرگونی و…