top of page
Search

مسایا هندل، آوازی در دل شکستها

Updated: Jul 31

قطعه مسایا هندل

«آوازی در دلِ شکستها»


در دهه‌ی ۱۷۳۰، زندگی جورج فریدریک هندل، آهنگ‌ساز بزرگ آلمانی، به پرتگاه فروپاشی نزدیک شده بود.

او که زمانی در اوج شهرت بود، حالا با مشکلاتی بزرگ دست‌وپنجه نرم می‌کرد: اپراهایش در لندن دیگر مخاطب نداشتند، وضعیت مالی‌اش نابسامان شده بود، و منتقدان او را به فراموشی سپرده بودند.در سال ۱۷۳۷، دچار سکته‌ای خفیف شد که دست راستش را ضعیف کرده بود و او را از نوازندگی و آهنگ‌سازی بازداشت. برخی او را تمام‌شده می‌دانستند؛ دیگران، افسرده و خاموش.

اما در همین اوج سکوت، در سال 1741 دعوتی دریافت کرد. دعوتی از ایرلند برای نوشتن اثری تازه. نه برای دربار و نمایش، بلکه برای خیریه‌ای کوچک. چارلز جنسِن (Charles Jennens) – نویسنده و متخصص کتاب‌مقدس – متنی روحانی را برای او گردآورد که از از اشعیا، مزامیر، اناجیل تشکیل شده بود. این متن بعدها اساس «Messiah» شد.

هندل، با دلی خسته و دستی لرزان، پشت میز نشست. اما آنچه رخ داد، نه فقط یک تلاش هنری، بلکه مکاشفه‌ای آسمانی بود.

در مدتی شگفت‌انگیز، تنها ۲۴ روز، او کل اثر Messiah را نوشت – ۲۵۹ صفحه پارتیتور.

گفته می‌شود هنگامی که بخش "Hallelujah" را می‌نوشت، اشک در چشمانش حلقه زد و گفت:

«آسمان را که گشوده شده، و خدای عظیم را روبه‌رویم می‌دیدم.»

نخستین اجرای این اثر در سال ۱۷۴۲ در دوبلین انجام شد؛ برای آزادی زندانیان. تماشاگران آن را نه صرفاً یک کنسرت، بلکه تجربه‌ای آسمانی خواندند.و هنگامی که در لندن اجرا شد، شاه جورج دوم از جا برخاست، نه از روی رسم، بلکه از احترام به آن "هللویا"ی آسمانی. و تا به امروز، جهان همچنان به احترام این قطعه، می‌ایستد.

پس این تنها یک اثر موسیقایی نبود؛ شهادتی بود از اینکه خدا می‌تواند از دل شکسته، صدایی بلند کند که قرن‌ها پژواک داشته باشد.

📖 زیرا قدرت من در ضعف کامل می‌شود— دوم قرنتیان ۱۲:۹

شاید تو نیز اکنون در فصلی باشی که هیچ نوایی از آن برنمی‌خیزد.اما فراموش نکن: خداوند گاه در سکوت کامل، آواز خود را می‌شنواند. شاید شاهکار آینده، نه از قدرت تو، بلکه از فیض او برمی‌خیزد.

گاهی خداوند اجازه می‌دهد تا ما از مسیرهای شکست، سکوت و تنهایی عبور کنیم، تا قلب‌مان آمادهٔ دریافت چیزی فراتر از توان طبیعی مان باشد.

نه از خود، بلکه از فیض او.

، مسایا، تنها یک اثر موسیقایی نیست؛ شهادتی است بر این‌که:

  • انسان، در اوج فروپاشی، می‌تواند وسیلهٔ مکاشفه الهی شود

  • خدمت واقعی، نه از پیروزی‌های بیرونی، بلکه از تسلیم درونی و شکست مقدس زاده می‌شود

  • گاهی خداوند از درون "فروپاشی" ما، صدایی خلق می‌کند که جهان را تکان می‌دهد.


دوست عزیز، شاید تو نیز اکنون در فصل خاموشی و انزوا باشی.


اما این، می‌تواند پیش‌درآمد فصل مکاشفه و آفرینش باشد.


نه با قدرت خودت، بلکه با روح خداوند.

 
 
 

Comments


bottom of page